با همه ی بی سرو سامانیم
باز به دنبال پریشانیم
طاقت فرسودگیم هیچ نیست
در پی ویران شدنی انی ام
مهسا امروز همش یادت بودم . یاد تو و صندلی چرخ دارت ، یاد تو دست چپ بی حرکتت ، یاد تو و دردای عجیب و غریب و ناشناست . یاد تو که به جز بهزیستی تو دنیا هیچ جایی رو نداری . یاد تو و همه ی غم هات . یاد تو که با وجود همه ی اون غم ها اون روز که خیلی حالم بد بود گوشه ی اون دفترچه ی فروغ که توش واست برنامه ریزی می کردم نوشتی ، اری تا شقایق هست زندگی باید کرد .... . من یاد تو بودم . یاد این که وقتی سئوال داشتی چشمات چه برقی می زد ، یاد این که وقتی ازت تعریف می کردم لب پایینتو گاز می گرفتی و اروم می خندیدی ، یاد خانوم معلم گفتنات ، یاد اون پنج شنبه ای که صورتتو واسه اولین بار اصلاح کردی بودی و خجالت می کشیدی نگام کنی .... .
امروز یادت بودم . اخه امروز کنکور داشتی . یاد تو بودم و شاگردای دیگه ام که کنکور داشتن . می دونی امروز مثل خانوم معلمای مهربون هی چشمامو می بستم و چینای خوش گل پیشونی شما رو موقع حل تستای زیست مجسم می کردم .
امده ام تا تو نگاهم کنی
عاشق ان لحظه ی طوفانی ام
دل خوش گرمای کسی نیستم
امده ام تا تو بسوزانیم
امده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنو شانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه می خوانمت
خوب ترین حادثه می دانیم ؟
منم بلدم دعا کنم . می رم یه جای تاریک که کسی صدامو نشنوه و هیچ کس تو دنیامنو نبینه . بعد چار زانو می شینم و دستامو این جوری می ذارم رو سینه ام وهر چی خوبی تو دنیا هست رو واسه تو ارزو می کنم . واسه تو که دلت گرفته . تو که رو به ایینه می ایستی و گریه می کنی .تو که خودت هم می دونی که باید حیلت رها کنی و عاشق و دیوانه بشی .
اما حالا به من بگو اون شاعر بزرگی که رو به ایینه دعا می کرد رو یادته ؟
دستمال خیس از اشکتو من با هفت قطره خون دل می خرم .
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی ست که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام
تب داشتم . از اون تبایی که پیرهنم می شه یه گوله اتیش . تب داشتم و منتظر تلفن تو بودم .
منتظر تلفن تو غریبه . تازه از تو چه پنهون که توی تب و هذیون همش نازنین مریم رو گوش می دادم .
می دونی ادما می ان و می رن و هیچ کدوم هم نمی فهمن که وقتی می رن چه چیزایی رو از دست می دن . اما تو خیلی حیفی . یادته قبلا هم بهت گفتم که تو حیفی . حیفی و خودت هم نمی دونی .
ها ... به کجا می کشیم خوب من
ها ... نکشانی به پشیمانی ام
پ.ن:غزل ازمحمد علی بهمنی است .
خوش به حال اون فرشته هایی که تو بهشون درس میدی .
و خوش به حال تو که به اون فرشته ها درس میدی .
دعا میکنم برای شاگردات
شاگردهای نازنینت که خیلی ماهن
که تو تموم کنکورای زندگیشون سر بلند باشن .
و برای تو ...........
سلام
مطالبت خوبه اما فکر نمیکنی غالب وبلاگت زیادی ساده است
موفق باشی
سلام
وبلاگ جالبی دارید. من هم برای آن دختری که گفتید دعا می کنم و برای شما معلم عزیز. و همان طور که آن دختر خانم نوشته بود : تا شقایق هست زندگی باید کرد.
موفق باشید.
۱ـ امیدوارم همه شاگردانت قبول بشن و تو شاهد پیروزی اونها باشی. افتخار کنی که چنین دانش آموزهایی داشتی.
۲ـ کاش اونجا بودی که با دیدنت روحیه بگیرن.
۳ـ خوش به حال اون کسی که براش دعا کردی.
۴ـ انتظار خیلی سخته. خیلی. خیلی. تا کی باید انتظار کشید؟ انتظار یه دست مهربون. انتظار یه لبخند. انتظار قبول کردن یه عشق پاک.
انتظار از مرگ هم سخت تره ای کاش تمام انتظارها سر بیاد امیدوارم با این قلب مهربون و پر عاطفه شاگردات هم قدر تو بدونن و.......
در من امشب ترنم غزلی است
دلم امشب ستارهباران است.
چه خوبه وقتی آدم یه چیزی رو به وجود میآره. به ویژه اگه اون یه رابطه باشه.
معلمامو همیشه یا دوست داشتم یا ازشون بدم اومده. هیچوقت نتونستم نسبت به اونا بیتفاوت باشم. هرچی با خودشون آوردن همونو بردن. محبت؛ بیتفاوتی؛ گاه هم نفرت.
اولین زنی رو هم که عاشقاش شدم معلم کلاس سوم دبستانام بود. بهار که میشد هر روز صبح از تنها درخت یاس بنفش خونمون براش یک شاخه گل میبردم. هنوز لالهی گوشم قرمزه. آخه بعضی وقتا؛ وقت گلکندن مادرم غافلگیرم میکرد.
و تو؟ چقدر برات سر کلاس یاس بنفش میارن؟ تو که جز محبت نمیتونی چیزی دیگهای رو سر کلاس ببری.
میدونی؟ من گریزپا اگه شاگردت بودم؛ تو اون مکتبی که جز زیست شناسی چیزای دیگهای رو هم زمزمه میکنن؛ جمعهها هم میومدم. و کلاست همیشه بوی یاس بنفش میداد.
واژهها را خبر کنید
تا که با کوزههای خالیی خویش
بشتابند سوی من
کامشب
در من است آنچه در دف باران
یا که در نای چشمهساران است.
ولی حالا؟ حالا دیگه سر کدوم کلاس باید حاضر بشم؟ کدوم فرمول ریاضی و یا زیستشناسی رو بازم توی حر یر اون زمزمه باید بپیچونن تا من یادش بگیرم و توشهی سفر طولانیم باشه.
یاسهای بنفش توی دستم دارن پرپر میشن. باید به کدوم خانم معلمی هدیهشون کنم؟
عشق پیدا شدهست
پرنیان وز یدنش در باد
گونهام را نواخت
عطر او بود در طراوت صبح.
عشق پیدا شدهست
میبینی؟
عشق پیدا شدهست بار دگر.
------------------
پ. ن. شعر از اسماعیل خویی
سلام. اولین باره اینجا اومدم. این مطلب رو خوندم، بغض کردم و یاد شبهایی افتادم که این حس غریب با این ترانه توی ذهنم عجین می شد. بگذریم. زندگی کنکوره عزیز
قبل از پست اخر خودم رو هم می لرزونه.
فک کنم همشون قبول شن اینطور که تو واسشون دعا کردی.
اشک این روزها ... غیر از این و نوشتن و اینکه اگر تصمیم بگیریم روزی با هم باشیم ... دارم هذیون می گم .. عجب نوشته ای بود ...
واااااااااای کنکور. خدا یا شونصد هزار مرتبه شکرت که خر ما از پل گذشت. آخیش. حتی دیگه کنکور فوق هم شرکت نمی کنم.فکرش آزارم می ده. :(
راستی اگر تونستی حدس بزنی که من برای این دفعه چه آهنگی رو آماده کرده بودم؟؟ :)
سبز باشی
منم یه همچین معلمی؛ با این عواطف و احساسات داشتم؛ کنکور رو میترکوندم... رتبهام کمتر از ۲ می شد...
گولبولت
یادش بخیر روزی که به اون نوار گوش می دادیم: امشب دعا می کنم دری بسته نماند،دعا می کنم کسی پشت در نماند،امشب دامن تو را گرفتم و دعا می کنم........... و من احساس می کنم مثل اون وقتا دلم گرفته و تو هم دوباره تب دار شدی.
حالا گاهی وقتا فکر می کنم،هنوز بلد نیستم دعا کنم!!
امیدوارم همه ی شاگردات موفق بشن.
توی جامعه ما کنکور شده مسئله بودن یا نبودن . مخصوصا اگر پشتوانه خاصی هم نداشته باشی . به امید موفقیت شاگردهایت.
شوخی نبود همشیره . دیشب ۳ تا کنکور سراسری فروخته ! امروز قرار است پرشیا معامله کند
هووم ...
امیدوارم همه ی کنکوریها موفق بشن...
گود لاک به همه شون و خودت که انقد پشت سرشونی.
رهگذر ثانی . چه سوال زیبایی . چی میخوام بپرسم . خوش به حالت . خوش به حال ما . هممون که یکی از کنارمون میگذره . ثانی یا ... // لورکا
سلام ... و مهسا ها همیشه همراه شقایقها زنده اند .... ممنون از حضورتون ... و شرمنده از اینکه دیر اومدم ... شاد باشید ...
آخی
همش من میام
شما که اصلان
اونقدر کلاس بالا میرید جلو که این وسط عشقتون نمی کشه به من سر بزنید
آخی؟
خدا داند و او اعلم
سلام بیمعرفت :) قبلا یه زنگی میزدی :) بابا نگران نباش سید کیدونه ما فقط دوست هستیم :)
از اینکه بهم سر زدی ممنونم. منم اومدم . از نوشته هات هم لذت بردم. باز هم به من سر بزن. باز هم ممنون.
سلام.
خیلی قشنگ مینویسید..و صادقانه بودنش بیشتر برام جالبه
والا من نظر گزاشتم ولی نمیدونم چرا چاپ نشد!! اوصولا همه بهم زیادی لطف دارن اجرمونو ضایع میکنن!
نظر :
در کل با نظر آقای بهمنی موافقم ولی بعضی وقتها تو خاکی هم رانندگی میکنند که البته بغیر از چند مورد خیلی بچه باحالیه
سلام
سلام
امیدوارم یکی یه کاری بکنه که جوونای این سنی از این استرس کنکور راحت شن...
آخی ، چقدر متن تون غمگین و لطیف بود ... می تونم حستون رو درک کنم ...
سلام خیلی لطیف بود موفق باشی
سلام
میگم در مورد شعری که نوشتی کولاک بود
من روش یه اهنگ گذاشتنم و خوندم