این جـــا برای از تو نوشتن هـوا کم اسـت
دنیـــــا برای از تو نوشتـــــن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم این کیمیا کم اسـت
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیســت
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم اســت
تا این غزل شــبیه غزل های من شـــــود
چیزی شبیه عطــــر حضور شما کم است
گاهــی تو را کنــار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کـــم است
خون هر ان غزل که نگفتــم به پای توست
ایا هنوز امدنـــــــــــــــــــت را بها کم است

حالا نه این که من از این جا برم بلاگ اسپات و همه چیز درست بشه ، اما این جا خیلی بازی در اورد و اذیت کرد . این بازی اخرش هم که از همه بدتر بود . برداشت صاف همه کامنتای خوش گل منو غیب کرد .
من رفتم اینجا . شما هم همراهم می این؟