گریه را به مستی بهانه کردم
شکوه ها ز دست زمانه کردم
دلا خموشی چرا
چو خم نجوشی چرا
برون شد از پرده راز
تو پرده پوشی چرا
رو دیواراش پر از ساعتای بزرگ چوبی بود که هر کدوم سر یه ساعت وایساده بودن . یکی ۱۲:۳۰ ،یکی ۲:۱۰،یکی ۴:۴۵.......... . چند تا شاخه عود هم یه گوشه اتیش زده بودن نه از این عودا که ادم با دودش سر درد می گیره با یه عطر خیلی ملایم یه چیزی مثل عطر دارچین و هل .هیچ کس توش نبود هیچ کس . یه سالون بزرگ پر از میزای چوبی با رومیزی های سفید و با یه نور خیلی کم .از پله ها که پایین می اومدی انگار اومده بودی تو یه دنیای دیگه . برگشتم و بهش گفتم : می دونی احساس می کنم اینجا قبلا چند نفر مردن . خندید و گفت : اره و انگار که روحشون هنوز همین دوروبراس . اسم غذاهه داتـــیو بود .کلی یاد شیمی افتادم اصلا فکرشو هم نمی کردم که داتیو اسم یه غذا باشه. گفت :میشه داستان نخونیم و حرف بزنیم به جاش؟
گفتم باشه و حرف زدیم و حرف زدیم و حرف زدیم .
دل ز دست غم مفر ندارد
دیده غیر اشک تر ندارد
زندگی دگر ثمر ندارد
بارون می اومد ، یه بارون نم نم . چرا بارون بوی تو رو داره..........................
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کج رفتاری ای چرخ
چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری نه ایین داری ای چرخ
خاتمی داشت حرف می زد . داشت عربی سخنرانی می کرد . داشت زور می زد که ح و ض و ط و ذ رو درست تلفظ کنه . خندم گرفت . نه بهتر بگم گریم گرفت . عربی حرف زدن ؟ عربی؟ رییس جمهور ایران .... زبان رسمی فارسی.....عربی.......فارسی......نمی دونم والا
شانه بر زلــــف پریشان زد لیلی به به و به
دست بر منــظر جانــان زد لیلی به به و به
افتاب از چه طرف سر زد کامروز
سر به من بی سروسامان زد لیلی به به و به
دل کجا می بریم
کجاکجا می بریم
اگر غلط می نکنم
خطا خطا می بریم
ـ شیشه رو بکش پایین سرتو تکیه بده به پشتی ماشین چشماتو هم ببند . بعد بذار باد قطره های بارون رو بندازه رو صورتت
ـ نمیخوام
ـ باشه نخواه ولی داری می ترکی
تو مـرو گر برود جــان و تن هستـی ما
در فراقت به خماری بکشد مستی ما
به جسم مرده جانی
تو جان یک جهانی
تو کنج شایگانی
تو عمر جاودانی
خدا کند بمانی
--------------------------------------------------------------------------------
پ.ن:تمام شعر ها سروده ی عارف قزوینی و از نوار بسیار زیبای پنجه ی دشتی بود . تصنیف های عارف به روایت فرامرز پایوراز شاگردان استاد صبا در این نوار اجرا شده .تصنیف خوان نوار محسن کرامتیه .
من شعر خوندنم ضعیف.
جون دادم تا تهش رو خوندم .
نیستی بابا!
البته هیچ کس نبود.
دلت کو دختر؟
شيدايی‌ات کو؟
ببين شبح سر پيری
با دلداده‌گی‌اش
چگونه معرکه‌گيری می‌کند.
شیشه را پایین بکش
تا گیسویت رها شود در باد
و دانه‌های روشن باران
بر پوست داغ صورتت بنشینند!
سلام خانومی...خوشحالیم که دوباره شروع به نوشتن کردی..
متن زیبایی بود...شادباشی...تابعد..
مریم جان!
میدانی دنیا با مریم زیباتر است گیرم با روزنهیی سرد و عبوس! خیلی خوبه که دوباره مینویسی. مرسی.
خیلی جالب بود .
سلام مریم. خوشحالم که برگشتی.
سلام.
دارند ایران را کم کم عربستان میکنند. بعد از ۱۱ سپتامبر در آلمان از دانشگاها خواسته شد دانشجویان از ۱۵ کشور عربی (ایران هم جزوشون بود) ، اسم و رسم و رشته شان را تحویل پلیس بدهند ....
همکار عزیز .مریم جان.من هم خوشحال شدم که یک همکار پیدا شد که بفهمه چی نوشتم....! این تصنیف عارف رو هم بسطامی با تنظیم درویشی در نوار موسم گل اجرا کرده ...کار محمد رضا درویشی روی این تصنیف عارف شنیدنیست.
قشنگ بود اما چرا اسم وبلاگت اینقدر نا امید کننده است دختر؟! (:
نمیدانم چه حسی است اما من این بلاگآسمونی را دوست دارم!در این مدت اگرچه در blogspot هم یک وبلاگ باز کردم اما هیچ علاقهای به به روز کردن وتجهیز آن نداشتم
سلام. من ظاهرا تازه واردم. ولی بهر حال از آشناییتون خوشحالم! بابت کارور هم: همنظریم.
تازه پیدات کردم. ردتو از یکی از کامنتهایی که گذاشته بودی گرفتم و اومدم تا اینجا. نه. اشتباه نکرده ام. قوی می نویسی و خاص. احتمال دوستی ما بسیار است....... زت زیاد
عزیز من . مریم عزیز . وقتی داشتم اینجا رو میخوندم واقعا خوشحال بودم . خیلی خوشحال . از اینکه میشه کسانی رو شناخت که مثل خود آدم فکر میکنن . از اینکه تو اینجا چیزهایی مینویسی که برای من هم مهمه . و از اینکه اومدی و به من گفتی که اینجایی . و شاید مهمتر و بی دلیل تر از همه اش اینه که اسمی رو داری که به دلایلی برام مهمه . ممنونم که من رو به خلوتت دعوت کردی . مریم ِ همیشه پاک// لورکا